در شب زلف تو قمر ديدن
شاعر : سيف فرغاني
خوش بود خاصه هر سحر ديدن | | در شب زلف تو قمر ديدن | آفتاب از شکاف در ديدن | | تا به کي همچو سايهي خانه | که ملولم ز ماه و خور ديدن | | پرده بردار از آن رخ پر نور | لذت شکر از شکر ديدن | | گر چه کس را نميشود حاصل | که ز خود مشکل است سر ديدن | | هست دشوار ديدن تو چنان | گر چه نايد ز بيبصر ديدن | | روي منما به هر ضعيف دلي | دل مسکين ز روي زر ديدن | | که چو سيماب مضطرب گردد | که دلم خون شد از زهر ديدن | | ميوهاي ده ز باغ وصل مرا | همچو بيگانگان شجر ديدن | | آشناي تو را سزد زين باغ | چون کليمالله از اثر ديدن | | طالب ريت مثر شد | شوقم افزون شود به هر ديدن | | گر چه صبرم گرفته است کمي | بر دل از بهر ره نور ديدن | | زخم چوگان شوق ميبايد | به سر خود چو گوي گرديدن | | گرد ميدان عشق مينتوان | شد ميسر ازو مگر ديدن | | اي دل، اي دل تو را همه چيزي | هر دو عالم به يک نظر ديدن | | به فروغ چراغ عشق توان | در پس پردهي صور ديدن | | جان معني و معني جان را | چون غلط ميکني تو در ديدن؟ | | اوست پيش و پس همه چيزي | به صدف ماندي از گهر ديدن | | علم رسميت منع کرد از عشق | از عجايب درين سفر ديدن | | مرد اين ره نظر به خود نکند | پاي طاوس را چو پر ديدن | | گر سر اين رهت بود شرط است | در يکي گام صد خطر ديدن | | نزد ما از خواص اين ره هست | در مقامات خير و شر ديدن | | چند خود را خلاف بايد کرد | روي او را به يکدگر ديدن | | تا دل و ديده اتفاق کنند | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}